Sarzamine Mehr

عکس من
نام:
مکان: mashhad, Iran

۳۱ فروردین ۱۳۸۵

عروسک


با با می گه
کوچیک که بودیم، بابا به من و آجی يه عباسي می داد، ما می رفتیم مدرسه، سر راه برای خودمون نخود چی کشمش می خریدیم، می خوردیم و سیر که می شدیم، اضافش رو می رفتیم باغ ملک می کاشتیم که واسمون درخت نخود چی کشمش در بیاد چه دنیایی بود

مامان می گه
دائیت دیوار رو سفید کرده بود، منهم دیدم به چه دیوار سفید و بزرگی، یه ذغال بزرگ برداشتم، روی دیوار یه ماشین گنده کشیدم، وقتی دائیت برگشت، دنیا تیره و تار شد و من مجبور شدم شب روی درخت بخوابم

یه روز
من و داداشم مغازه تعمیر کاری باز کردیم، آسیاب نوئی رو که بابایک هفته بود خریده بود آوردیم و مثلا تعمیر کردیم، وقتی دیگه نتونستیم ببندیمش، بردیم پشت در پایین حیاط، پای درخت چنار چال کردیم
آسیاب گم شد
بیست و اندی سال بعد، بابا پای درخت چنار جنازشو کشف کرد، وای ی ی چه آبروریزیی

یه روز هم

خیلی کوچولو بودم، مامان می گه خیلی دنبالت گشتم پیدات نکردم، خیلی ترسیدم، بعد یهویی کنار اتاق پیدات کردم که رو به دیوار دراز کشیده بودی، فکر کردم چیزیت شده، نزدیک شدم، صدات زدم، گفتم چیکار می کنی؟ یه چوب کبریت رو که سرشو شکسته بودی نشونم دادی و گفتی ببین مامان،" عروسک
و این اولین عروسکی بود که من درست کردم

۲۹ فروردین ۱۳۸۵

عشق

در زندگی لحظه هاییست که به شدت مایلیم به کسی کمک کنیم، اما کاری از دستمان بر نمی آید، یا شرایط به ما اجازه کمک نمی دهد، یا آن شخص، پذیرای محبت و یاری نیست
استاد می گوید
عشق همیشه هست، حتا هنگامی که احساس می کنیم بی فایده ایم هنوز می توانیم عشق بورزیم، بدون توقع، پاداش، جبران یا تشکر
اگر بتوانیم بدین گونه عمل کنیم، کارمایه عشق شروع می کند به تغییر دادن کیهان پیرامون ما، وقتی این کارمایه ظاهر می شود، همواره می تواند کار خود را انجام دهد
مکتوب اثر پائولو کوئلیو

۲۸ فروردین ۱۳۸۵

جلوه طلا








سعی کردم که براتون تایپ کنم نشد چون دائما فارسی و انگلیسی قاطی می شد

يه کپي از فايلي که تايپ کردم براتون ميگذارم

حکمت خداوند



استاد می گو ید
اگر بناست تصمیمی بگیریم، بهتر است این تصمیم را بگیریم و با عواقبش هم روبرو شویم، پیشاپیش نمی توان عواقب تصمیم را دانست. هنر های غیب گویی برای مشاوره با مردم پدید آمدند، نه برای پیش بینی آینده . این غیب گو ها اندرزهایی نیک،اما پیشگو یی های ضعیفی ارائه می کنند. در یکی از نیایش هایی که عیسا به ما آموخته، می گوید: اراده خداوند انجام گیرد. وقتی اراده خداوند مشکلی پدید می آورد راه حلی هم ارائه می کند
اگر غیب گویی قادر به پیش بینی آینده بود، هر طالع بینی، ثروتمند، خوشبخت و خوشنود بود
مکتوب اثر پائولو کوئلیو

چند روز پیش که از وسط پارک رد می شدم که به خیابون اصلی برسم، باز هم طبق معمول، چند فالگیر نشسته بودند و خانومهارو دعوت می کردند برای اینکه فالشون رو بگیرن
من هم طبق معمول، لبخندی زدم و رد شدم
متاسفانه خیلی از خانومها و تعداد زیادی از آقایون، اعتقاد به این جور چیز ها دارن و فال بین های کلاهبردار هم، دفتر و دستکی برای خودشون درست کردن بیا و ببین
از این بد تر، اعتقاداتیست که بین خیلی از مردم رواج داره، مثل چشم زدن، سق سیاه، قدم بد و.... ای وای خدا رحم کنه

خداوند که خالق آسمان و زمینه و مارو آفریده، بزرگ و بی همتاست و هیچ انسانی نمی تونه از حکمت اون سر در بیاره، بعضی وقتها اتفاقات بدی که برامون می افته یا هر چیزی که پیش میاد ،سر آغاز اتفاقات خوبه و اگر نباشه این مجموعه تشکیل نمی شه

شیطان راههای مختلفی برای ورود به روح انسان داره و اگر همه راهها رو بسته ببینه، بهترین راه رو انتخاب می کنه، یعنی خرافات
اینو بدونیم که خداوند هیچ وقت اراده بنده ای رو، به بنده دیگرش مسلط نمی کنه و هر چه به صلاح ماست انجام میده، اما ما انسانها چون این حکمت رو درک نمی کنیم، بدنبال مقصر برای مشکلاتمون می گردیم و این تقصیر رو گردن بنده های مظلوم خدا می ندازیم

کسی رو میشناسم که هر کاری رو شروع میکنه از همون اول همه چیز رو به خدا می سپره و از خداوند می خواد که به بهترین شیوه درستش کنه و چقدر زیباست که میبینم خدا معجزه وار، کارهاشو درست می کنه، طوری که خودش هم متعجب می شه، حتی اگر مشکلاتی هم پیش بیاد ،چون به خدا مطمئنه با آرامش باهاشون برخورد می کنه
ولی خنده هاش دیدنیه، بعد از لمس معجزات خداوند

ایمان داشته باشیم، که خدا بهترین کسیه که می شه همه چیز رو دستش سپرد، اون نگهدار ماست و تنها کسیه که واقعا ما رو دوست داره
خداوندا اگر حتی ما تورو فراموش کردیم، تو ما رو فراموش نکن

استاد


وقتی هنرستان بودم، برای اولین بار سئوالی رو مطرح کردم برای معلم دینی در مورد سرنوشت، که اون رو آشفته کرد و بعد از چندین روز دهن به دهن گشتن این سئوال، بمن گفتند کافری
بله چون جواب سئوال رو نمی دونستند، من رو کافر قلمداد کردند تا خودشون از تنگنایی که در اون قرار گرفته بودند، فرار کنند
سالها گذشت، من به تنهایی، پاسخ بسیار دقیقی، برای سئوال بسیار مهمم پیدا کردم و اون روز خوشحال ترین آدم روی زمین بودم، چون خودم رو یکقدم نزدیک تر به خدا می دیدم و درپی اون سئوالهای متفاوت ذهنم مثل یک پازل که تکه هاش، پس از پیدا کردن تکه اصلی، خود به خود جمع می شه پاسخ داده می شد، و آنچنان در پاسخ ها قدرتمند شدم که دیگران گاهی اوقات تمام تعلیمات گذشته و اعتقاداتشون رو با توضیحات من عوض می کردند
روزها گذشت، در کلاس معارف دانشگاه، با استادی نظیر معلم دوره هنرستانم روبرو شدم، مردی که طوطی وار کتابهارو حفظ کرده بود و اینک به عنوان یک روحانی، درس معارف رو تدریس می کرد، شیطنتم گل کرد و در حالیکه همه محو چرندیات استاد بودند، دوباره سئوالم رو تکرار کردم، کلاس بهم ریخت، همه دانشجوها شروع به بحث کردند و هر کدام سئوال جدیدی اضافه می کردند، سئوالهایی که جواب های بسیار منطقی درون ذهن من داشتند، من سکوت کردم، آروم توی صندلی پایین رفتم، به همه نگاه کردم به کلاس شلوغی که شاگرداش تازه دارن در مورد مهمترین های زندگیشون فکر می کنن و به استادی که هاج و واج در میون اونها ایستاده، بدون اینکه بتونه جوابی بده
آخر ترم، در حالیکه برای اولین بار، نمره های امتحان خودم رو شمرده بودم و مطمئن بودم که هفده خواهم شد، یک دوازده بسیار زیبا بدستم رسید، در حالیکه اگر ورقه امتحانی رو در می اوردن سرشکستگی دیگری برای استاد میشد، من از این کار صرفنظر کردم، اما امیدواربودم استاد کمی به خودش بیاد که البته با نمره دوازده من کاملا معلوم بود چه خشمی داره

و این بهترین چیزی بود که من فرا گرفتم

تا جواب سئوالهارو نفهمیدی استاد نشو

۲۵ فروردین ۱۳۸۵

تقویم ایران باستان

در دوران اشكانيان دو قسم تقويم يكي سلوكي و ديگري پارتي (اشكاني) وجود داشت. مبدا تاريخ سلوكي را از سال 312 قبل از ميلاد كه مصادف با زمان تاسيس اين سلسله است در نظر مي گرفتند و مبدا تاريخ پارتي را از سال 247 قبل از ميلاد كه ابتداي سلطنت تيرداد اول است حساب مي كردند.مطابق تقويم سلوكي سال، قمري است يعني داراي 12 ماه است و چون با سال شمسي مطابقت ندارد هر سه سال عده ماه ها را به جاي دوازده،‌ سيزده حساب مي كردند تا با سال شمسي مساوي گردد. معلوم است كه تقويم سلوكي تقليدي از تقويم يوناني و مقدوني است كه ترتيب سالش با سال قمري يكي است. در تقويم پارتي سالها شمسي است و اسامي ماه ها همان اسامي اوستايي است كه تاكنون متداول است، فروردين الي آخر، بر روي مسكوكات هر دو تاريخ ذكر مي شده ولي در ميان مردم نيز تاريخ پارتي رواج داشت. لوحه هايي در بابل يافته اند كه متعلق به دوره اشكاني است و فقط تاريخ پارتي را دارد و چون اسم خرداد (هئوروتات) در لوحه اي ذكر شده معلوم است كه اسامي ماه ها همان نام هاي اوستايي را داشته اند. در مورد تقويم اشكانيان فقط ابهامي وجود دارد و آن اينكه سال هاي شمسي پارتي را چگونه كبيسه مي كردند زيرا مسلم است كه سال هاي شمسي اوستايي 365 روز است و حال آنكه سال طبيعي 365 روز و 5 ساعت و 48 دقيقه و 49 ثانيه است. تقويم در زمان ساسانيان (تقويم اوستايي جديد): در زمان ساسانيان هر سال مركب از 365 شبانه روز و داراي 12 ماه بود كه هر ماه 30 روز داشت و پنج روز آخر سال اندرگاه (پنجه دزده) نام داشت كه اين پنج روز به صورتي مستقل و مربوط به هيچ يك از ماه ها نبود، همان است كه در دوران اسلامي به خمسه مسترقه معروف شده است. نظر به اينكه سال مداري (حقيقي) داراي 365 روز و 5 ساعت و 48 دقيقه و 49 ثانيه است و سال عرضي زمان ساسانيان داراي 365 روز بود به همين علت پس از هر چهار سال يك روز سال عرفي عقب تر از سال طبيعي مي افتاد يعني نوروز كه بايستي هميشه در اول فروردين ماه باشد پس از گذشت هر چهار سال يك روز عقب مي رفت، با اين حساب بعد از هر 120 سال مدت يك ماه از سال طبيعي (حقيقي) عقب تر مي افتاد به همين سبب براي روحانيون به ملاحظه رعايت اعياد و عادات مذهبي لازم بود كه سال شمسي حقيقي را بدانند روي همين اصل قرار گذاشتند كه با دخالت دولت بعد از هر 120 سال، سال را 13 ماه حساب مي كردند كه به نوبت دو فروردين، دو ارديبهشت دو خرداد الي آخر مي شمردند، سال كبيسه را بهيزك ناميده اند كه به مناسبت آن جشن ها مي گرفتند عقب رفتن نوروز به اين ترتيب از 30 روز تجاوز نمي كرد. تقويم بعد از اسلام: كبيسه كردن تاريخ از اواخر دوران ساسانيان در بوته فراموشي قرار گرفت به همين جهت در زمان خلفاي بني عباس براي زارعين و مالكين از حيث پرداخت ماليات اشكالاتي توليد شد، براي رفع اين اشكال در سال 242 هجري قمري المتوكل خليفه عباسي فرمان داد تا مطابق سابق عمل كرده يعني سال صد و بيستم را كبيسه كنند ولي اين فرمان عملي نشد. در سال 282 هجري قمري يعني زمان خلافت معتضد بالله خليفه عباسي مقرر شد كه تاريخ پارسي از تاريخ ژولياني (رومي) پيروي كرده و در هر چهار سال،‌ سال را كبيسه كنند كه اين فرمان نيز عملي نشد، تاريخي كه بعد از اسلام براي ترتيب سال و ماه بين پارسيان معمول شده بود تاريخ يزدگردي نام دارد كه مبدا آن را آغاز سلطنت يزدگرد سوم حساب مي كردند. به استاد قول ابوريحان بيروني و مندرجات زيج الغ بيك و مدارك معتبر ديگر مطابق روز سه شنبه بيست و دوم ماه ربيع الاول سال يازدهم هجري قمري (16 ژوئن 632 ميلادي) است ولي كبيسه اي گرفته نشد تا زمان سلطنت سلطان ملكشاه سلجوقي. در تقويم يزدگردي مطابق معمول كنوني ماه به چهار هفته تقسيم نمي شود ولي هر كدام از روزهاي ماه داراي نام خاصي است. هر روزي به ملكي اختصاص دارد به جز چند روز در هر ماه كه به خدا متعلق است كه آن روزها عبارتند از روز اول هر ماه كه آن را اورمزد مي ناميدند. اسامي ماه ها و روزها در تقويم اوستايي جديد مطابق ضبط معمول بعد از اسلام به شرح زير است: فروردين، ارديبهشت، خرداد، تير، مرداد، شهريور، مهر، آبان، آذر، دي‌، بهمن،‌ اسفند. اسامي روزهاي ماه: هرمز، بهمن اردي بهشت، شهريور، اسفندارمز، خرداد، مرداد، دي به آذر، آذر، آبان، خور، ماه، تير، جوش، دي به مهر، مهر، سروش،‌ رشن، فروردين، بهرام، رام، باد،‌دي بدين، دين،‌ ارد، اشتاد، آسمان، رامباد، ماراسفند، اينران. ماهي را كه با روز همان ماه داراي يك اسم مشترك بودند جشن مي گرفتند. تقويم اوستايي بعد از انقراض سلسله ساسانيان منسوخ نشد و در ميان پيروان مذهب زردشت باقي مانده، در خود ايران نه تنها نوروز بلكه ساير اعياد دوران گذشته مدت ها باقي بود حتي بعضي از آنها تا عصر حاضر به اسامي مختلف در نواحي ايران معمول است
.
منابع: 1- جلال الدين همايي، تاريخ ادبيات ايران از قديمي ترين عصر تاريخي تا عصر حاضر ج ا، تهران، 1340. 2- عزيزالله بيات، كليات تاريخ و تمدن ايران پيش از اسلام، انتشارات دانشگاه ملي ايران، 1355. 3- تقي زاده،‌گاه شماري ايران قديم و بيست مقاله از مولف.
نقل از پندار

کنیدupdate لطفا عشقتونو




بهم علاقمند می شین، از گل و جوجه و برگ و آسمون و ریسمون برای هم حرف میزنین، یه ماه که گذشت گل و جوجه تموم می شه، ماه دوم برگ و آسمون و ماه سوم متاسفانه ریسمون هم تموم میشه، دائما فکر می کنید طرف مقابل دوستون داره، دیگه حرفی از عشقتون نمی گین، بعد مدتی یهو می بینین آخ آخ چی شد؟ عشق مدتهاست تموم شده و خبر ندارین
تورو خدا یکمی عشقها تونو بروز کنین
ساده ترین راهش گفتن عزیزم دوستت دارمه
آخه اين خرجي داره؟
خب البته که نه، ولی وقتی از همین یه جمله هم دریغ می کنین، آخرش فغان و داد که فلانی بی احساس بود و چه و چه که البته این شما بودین که بی احساسی کردین
اینقدر که بفکر
عشقها تون باشین up date کردن آنتی ویروس هاتون هستین، یکمی هم بفکر up date

آقایون، خانوما، با هر دو تونم

۲۴ فروردین ۱۳۸۵

سیب

دیدمش آمد، با سیبی در دست
سیب را برداشتم آنرا چرخاندم
کسی گفت : بدنبال چه می گردی؟
بدنبال کرمی
که لانه کرده است به شیرینی قلبی؟

آبی

در مذهب ما پری آبی رنگی وجود ندارد، مذهب ما پر از قدیسان خدایی رنگ است

خواهشمندم

دوستان مهربان
متن هایی که رنگ مشکی ندارند گفته های خودم هستند،اگه دلتون خواست که ازشون استفاده کنین ذکر منبع یادتون نره
ممنونم

۲۳ فروردین ۱۳۸۵

فرهنگ ایرانی

جایگاه بانوان در ایران باستان
توجه کنید به موقعیت بانوان در ایران باستان که این موضوع بسیار مهمه، بخونید تا براتون بگم جریان چیه، البته این متن گزیده ایست از تمامی آنچه هست

در ايران باستان، هميشه مقام زن و مرد برابر و در كنار هم ذكرشده است، حتي گروهي از ايزدان مانند آناهيتا زن هستند و در ميان امشاسپندان امرداد و خرداد و سپندارمذ كه صفات اهورامزدا است زن ميباشند
وآنچه در اوستا آمده است، همه نشانه اي از همسنگي زن و مرد است، در فروردين يشت چنين آورده شده: اينك فروهر همه مردان و زنان پاك را مي ستائيم، آنان كه روان هايشان در خور ستايش و فروهرهايشان شايسته است اينك فروهر همه مردان و زنان پاكدين را مي ستائيم
بايد خاطرنشان كرد كه زنان در زمان بارداري و با بدنيا آوردن كودكي براي مدتي از كار معاف ميشدند، اما از حداقل حقوق براي گذران زندگي برخوردار مي گشتند و علاوه بر آن اضافه خقوقي بصورت مواد مصرفي ضروري زندگي دريافت مي نمودند، همچنين در گل نوشته هاي تخت جمشيد شاهد آن هستيم كه در كارگاههاي خياطي، زنان بعنوان سرپرست و مدير بودند و گاه مردان زيردست زنان قرار مي گرفتند
اما زنان خاندان شاهي از موقعيت ديگري برخوردار بودند، آنان مي توانستند به املاك بزرگ سركشي كنند و كارگاه هاي عظيم را با همه كاركنانش اداره و مديريت مي كردند و درآمدهاي بسيار زياد داشتند، اما بايد خاطرنشان كرد كه حسابرسي و ديوان سالاري هخامنشي حتي براي ملكه هم استثنا قائل نمي شد و محاسبه درآمد و مخارج از وي مطالبه مي كرد
دريكي از مهرهاي بدست آمده از تخت جمشيد زني بلندپايه در صندلي تخت مانندي نشسته و پاهايش را روي چهارپايه اي گذارده و گل نيلوفري در دست دارد و تاجي برسرنهاده كه چادري روي آن انداخته شده است و به تقليد از مجلس شاه ، نديمه اي در برابر او ايستاده و عود سوزي در آن ديده مي شود. اين مهر يكي از زنان ثروتمند دربار هخامنشي است كه نقش مهمي در مديريت جامعه داشته است و دستورات خود را به اين مهر منقوش مي كرده استوجود ايزد بانواني چون آناهيتا و اشي و نقش آنان در تفكرات ايراني اهميت خانواده را بيشتر مي‌نماياند
اناهيتا با صفات نيرومندي، زيبايي و خردمندي، به صورت ايزد بانوي عشق و باروري نيز در مي‌آيد، زيرا چشمه حيات از وجود او مي‌جوشد و بدين گونه -مادر خدا-‌ نيز مي‌شود. و اشي نماد توانگري و بخشش، ايزد بانويي است كه پيشرفت و آسايش به خانه‌ها مي‌برد و خرد و خواسته مي‌بخشد. (اعتقاد به وجود ايزد بانوئی چون آناهيتا مربوط به دوره ايران قبل از اسلام است)
در آن زمان كه زن‌ربايي و حتي خريد زن در ميان بسياري از ملل و اقوام هند و اروپايي معمول و متداول بود، ازدواج ايراني در سايه نظم و نسقي كه آيين زردشت آورده بود، نتيجه عقد بود
خانواده از چنان بنيان محكمي برخوردار بود كه حتي بچه‌دار نشدن و نازايي زن دليلي بر برهم خوردن پيمان زناشويي نبود
مساله مهم ديگر در بدو تشكيل خانواده به چشم مي‌خورد. پدر و مادر در انتخاب همسر براي دختر خود دخيل بودند اما دختر هم حق داشت در صورتي كه داماد منتخب پدر و مادر را نپذيرفت، دست رد بر سينه او بزند. قوانين دوره ساساني ازدواجي را كه به زور صورت مي‌گرفت، به منزله جرم و خيانت مي‌شمرد. و اين امر، از پيشرفت‌هاي بزرگ حقوق ساساني بود. اين در حالي است كه در سرزمين‌هاي هم‌مرز ايران، دختر از اين آزادي خبر نداشت. در بابل، دختر مي‌بايست مردي را بپذيرد كه پدرش براي وي در نظر گرفته بود
و در هند، دختر مثل كالايي به مردي داده مي‌شد كه بيشترين پول راپرداخته بود. در چنين شرايطي، دختر ايراني از امتيازهايي بيش از همه دختران مشرق زمين برخوردار بود و مي‌توانست يار و همدم زندگيش را به
ميل و اراده خويش برگزيند. نمونه‌هاي چنين آزادي و اختياري در شاهنامه كم نيستند
بنابراين با كمك گل نوشته هاي تخت جمشيد، تصويري كاملا نو، از زنان و ملكه هاي هخامنشي، بدست مي آوريم كه برخلاف ادعاي نويسندگان يوناني، كه آنها را عروسكهايي محبوس در حرم سراها مي دانستند، نه تنها همدوش مردان در آئين هاي مذهبي شركت مي كردند، بلكه در صحنه زندگي و در اداره امور كشور هم نقش و شخصيت مستقل خويش را حفظ مي كردند. بررسي دقيق لوح هاي ديواني تخت جمشيد نشان مي دهد، كه زن در دوران فرمانروائي هخامنشيان بويژه در زمان شاهنشاهي داريوش بزرگ از چنان مقامي برخوردار بودند كه در ميان همه خلق هاي جهان باستان نظير نداشت

منابع: آموزگار، ژاله؛ تاريخ اساطيري ايران؛ تهران: سمت، 1380
مظاهري، علي‌اكبر؛ خانواده ايراني در دوران پيش از اسلام؛ ترجمه عبدالله توكل، تهران: نشر قطره، 1373.
نقل از noorronar.com




بله توجه کردید به جایگاه بانوان ایران باستان و حالا توجه کنید به جامعه امروزی ایران
آخه چرا؟ چرا؟ باید چند هزارسال تمدن بسیار زیبا و پر شکوهمون رو ندیده بگیریم و فرهنگ زشت و کثیف خیلی از همسایگان و غیر همسایگان بی فرهنگمون رو دریافت کنیم
مثل فرهنگ غربی ها یا تازي هاي سوسمار خور که پیامبر (ص) بسیار رنج برد تا خیلی چیزهارو به کسانیکه دخترانشون رو زنده بگور می کردن بفهمونه
پیامبر گفت ای مردم نسل من از فاطمه(س) است
اما با گذشت هزارو اندی سال، هنوز خیلی از مردم ما که دم از دینداری هم میزنند نمی فهمن که پیامبر چرا این جمله رو گفت
بله حق داشت نسل هر مردی از دختر اون ادامه پیدا میکنه چون تربیت هر خانواده ای از دختر اون خانواده به فرزندان بعدی میرسه نه از عروس، که دختریه از یک خانواده دیگه با یک تربیت دیگه
آخ که چقدر ایرانی بودن و فرهنگ ایرانی داشتن افتخار آمیزه
به همسران و دخترانمون توجه کنیم زیرا ایرانی هستیم، اجازه ندید فرهنگ اقوام دیگه پربارترین فرهنگ روی زمین رو خراب کنه

کودکي


وقتی کوچیک بودم تقریبا سه سال ونیمه، توی حیاط داشتم بازی میکردم که یهو دیدم زمین رنگش عوض شد، همه جا تقریبا زرد
رنگ شد به اینطرف و اونطرف نگاه کردم و ناگهان با تعجب یک بشقاب پرنده رو دیدم که به سرعت می چرخید، نقره ای رنگ بود و بسیار بزرگ، البته شاید من خیلی کوچیک بودم، با دهن باز نگاهش کردم و اون رفت، فوری دویدم و به همه گفتم که من یه همچین چیزی دیدم اما طبق معمول که خودتون میدونین کی حرف یه بچه فسقلی رو باور میکنه، همه سری تکون دادن و برای همون لحظه توجه کوچیکی به این بنده کوچیک خدا کردند و قضیه تموم شد
سالها گذشت و من بزرگ شدم، اونقدر بزرگ که اگه حرفی میزدم همه باور میکردن
یه روز تلویزیون داشت یه برنامه در مورد ناشناخته ها میداد که در میان تعجب من و حاضرین، اعلام کرد که در فلان سال، یک بشقاب پرنده در فلان شهر دیده شد و تعدادی از مردم اونو دیدن، جالب اینه که یکی از اون تعدادی، من بودم شاید کوچیک ترینشون و جالب تر اینه که با این برنامه تلویزیونی، همه علاقمند شده بودند که بشنوند که من دقیقا چی دیدم، اما به نظرتون یه کم دیر نشده؟
بیاین به بچه ها بیشتر توجه کنیم، باهاشون هم بازی بشیم و وجودشونو جدی بگیریم و یادمون باشه که یه روزی خودمون بچه بودیم

۱۹ فروردین ۱۳۸۵

droud

سرزمین من سرزمین مهر
پر از قاصدک، پر از روح زیبای زندگی
دیار خاطره های رنگارنگ
دلاوران بی همتا و آسمان آبیرنگ
سرزمین من سرزمین عشق


سلام دوستان خوبم
به سرزمین مهر خوش اومدین، از اینکه برای بهتر بودن همراهیم می کنین سپاسگزارم


web page visitor counters
4-Star Hotel