Sarzamine Mehr

عکس من
نام:
مکان: mashhad, Iran

۰۷ مهر ۱۳۸۷

حرف مردم

هميشه در اين انديشه بودم که بسيار جوان مانده ام، هنگامي که پزشک، عينک جديد را بمن داد، تازه چين هاي صورتم رادر آينه ديدم، خنده ام گرفت، با خود انديشيدم، جالب مي شد اگر، همه چشمهايشان ضعيف بود
آنوقت ديگر هيچ کس پير نمي شد

۰۱ مهر ۱۳۸۷

پاييزان






به به دوباره پاييز شد، يه پاييز ديگه بزرگتر شدم

۳۱ شهریور ۱۳۸۷

محبوبه عزیز


خداوند پدیده هارو آفرید، تا ما به اونها توجه کنیم، تا توانمندی خداوند و مهر رو در اونها پیدا کنیم، تا رازهای آفرینش رو در اونها ببینیم، تا برای پرسش هامون، به پاسخ برسیم.

با توجه ویژه، میتونیم پاسخ ویژه، دریافت کنیم

لحظه لحظه زندگی، در بر گیرنده پیامهای خداونده، و همه آفریدگان پیامبران خداوند، خدا با ما حرف میزنه
خوب گوش کن


راستی این پست ویژه بنام کیه؟

نيايش

همه ی ما نگران انجام کار، حل کردن مشکلات، و تامین دیگرانیم، همواره می کوشیم برنامه ای بریزیم، نتیجه دیگری بگیریم، و چیز دیگری کشف کنیم
در این ماجرا چیز نادرستی وجود ندارد، هر چه باشد، اینگونه است که جهان را می سازیم و تغییر می دهیم، اما نیایش نیز بخشی از زندگیست
گاهی باز ایستادن، گریختن از خویشتن، و خاموش ایستادن در برابر کیهان
زانو زدن با جسم و روح، بی خواستن چیزی، بی اندیشیدن، بی حتی سپاسگزاری به خاطر چیزی، تنها تجربه گرمای عشقی که ما را احاطه می کند، در این لحظه ها، شاید اشک های غیر منتظره ای ظاهر شوند ... اشک هایی که نه به شادی فرو میریزند نه به اندوه
از این پدیده شگفت زده نشوید، این یک عطیه است

***این اشک ها روح شما را پاک می کنند***

مکتوب اثر پائولو کوئیلو


شب های قدره منم فراموش نکنین توی نیایش هاتون

پروردگار


آسمون خونه ما
" اينقدر ژرفه که آدمو تو خودش گم ميکنه "
گاهي اوقات آدم دوست داره به آبي آسمون دست بکشه


نماي درياچه پارک ملت مشهد





خداوند همه جا هست فقط نگاه کنيم کافيه


گمان میکنم کتاب های هری پاتر رو خوندین، بنظر من ( که بسیار به داستانهای فانتزی علاقه دارم ) هری پاتر، زیباترین کتابهایی بود که تا بحال خوندم.
همیشه در این اندیشه هستم که، خانم رولینگ، یک خانم با هوش و خوش فکره، چون آفرینش اندیشه اش بی همتا بوده، این بی همتا یی رو می شه در آخرین کتاب این داستانها، بیشتر و در بالا ترین درجه اش دید.
انتقاد هایی به این داستانها شده، که درونش از دین و خداوند خبری نیست
وقتی کتاب پنجم رو مي خوندم، به این قسمت برخوردم، و پی نوشت برگرداننده کتاب رو به پارسی




ببخشین ؟؟؟!!!!!
حتما باید نام خداوند بیاد تا ببینیمش؟
درون یکی یکی واژه ها، قدرت آفریدگار، در اندیشه یک انسان دیده نمی شه؟

""" اگه دقت کنین خانم رولینگ بارها خداوند رو با همه بزرگیش در این داستانها ثابت کرده """

آدمها رو يادتون نره

پیشی جان من، یه روز، تو یه جنگ فراکوچه ای، دستش زخمی شد، و من برای اینکه شدیدا باد کرده بود و نمی تونست زمین بذاره، مجبور شدم چند روزی برای درمان، با دست باند پیچی شده، توی اتاقش نگهش دارم،
توی این چند روز، آقای کلاغ، همسر و فرزند جوونشون، و البته با همراهی آشنایانشون، خونه ما رو کرده بودن پارک، و اوقات فراغت، و فرا فراغتشون رو اینجا میگذروندن، که کار من شده بود پر دادن اونها.
وقتی اینو دیدم، به با با گفتم می بینی؟!! حالا که پیشی عروسک اینجوریه می فهمیم که چقدر مهم بوده تو خونه، چون وقتی اون توی حیاطه، هیچ کلاغی جرات نمیکنه حتی سر دیوار بشینه.

توجه

بابا می گه: گاهی اوقات، برای بازرسی با کامیون بخش توزیع کارخونه می رفتم، یه بار با یکی از راننده ها رفتم، توجهم جلب شد، دیدم دنده ماشین رو بد جور عوض میکنه، با سرعت میره، خلاصه آرتیست بازی در میاره، رسیدم کارخونه فرستادمش کارگزینی .
چند وقت بعد، توی جاده داشتم میرفتم، دیدم یه اتوبوس رفته پایین دره، یه عالمه هم کشته داده، پیاده شدم تا چشمم به راننده افتاد فهمیدم چه خبره، به افسری که اونجا بود گفتم جریانش اینه، معلوم شد سرعت بالا داشته، اتوبوس رفته پایین، در رو باز کرده خودشو پرت کرده بیرون

آخه چرا همه به ریزه کاری ها، تو "موارد مهم" توجه نمیکنن؟

حواسم باشه

دوست جون تعریف کرد:
چند تا برادر با پدرشون توی یکی از فروشگاهای شیک خیابون دانشگاه مشهد کار می کردن، پدر به رحمت خدا رفت و برادر ها بدون فکر، فروشگاه رو به چند میلیارد فروختن و ارث شونو گرفتن، اما دیگه نتونستن جایی مغازه بگیرن، آخه مگه می شه با این پول جایی رو تهیه کرد!!!
حالا یکیشون وانت گرفته، داره باهاش کار میکنه
ای با با ا ااااااااا
آخه کسی نون دونیشو از بین می بره؟ قبلش فکر آینده و عاقبت کار رو کردن؟
وای خدای من
حواسم باید باشه حواسم باشه حواسم باشه

web page visitor counters
4-Star Hotel