Sarzamine Mehr

عکس من
نام:
مکان: mashhad, Iran

۰۹ آبان ۱۳۸۸

همش يه وارد

دلم یه وارد، گرفته
دلم یه وارد، ناراحته
دلم یه وارد، خوشحالی می خواد.


وارد ( ward ) در فرهنگ اختراعی خانواده ما، به معنی "ذره، کمی، تکه" می باشد.

جون من

بهت اعتماد کردن
خواهش می کنم خیانت نکن

هی می پرسن فلانی چقدر درس خونده، تحصیلاتش چقدره!!!

یه زحمتی بکش، اگه می شه لطفا بپرس
اخلاق فلانی چه جوریه؟ خوش اخلاقه؟
رفتار اجتماعیش چگونه ست شادابه؟
چه جور آدمیه متعهده؟
و...

البته اگه اینا برات مهم هستن

?

بهش می گی دوستش داری، اما کارایی که اون دوست داره انجام نمیدی
خوب یعنی چی این حالا؟

۰۶ آبان ۱۳۸۸

سلام دوست دور مالوي من

چه چيزا!!!!!!!!



عادت کردم که به هيچ کس عادت نکنم
Aadat kardam ke be hich kas aadat nakonam


سلام
به اميد خدا، امروز روز خيلي خوبيه

۰۵ آبان ۱۳۸۸

haa? ki man? akheyyy,heee heee
babaaaaaaaaaaaa october dare tamoom mishe ha
e
zood bash dige

هیچ معلمی زرنگ نیست

همیشه از اینکه آموزگارمون وقتی شلوغ میکردیم می فهمید که چیکار می کنیم تعجب می کردیم، بین خودمون می گفتیم خیلی زرنگه
وقتی خودم معلم شدم فهمیدم معلم زرنگ نیست، دانش آموزان ساده هستن

akheyyyyy

هی بوبوچان، اگه دیدی بهت توجه می کنم، چیز مهمی نیست، حتما مهربونی، پس خودتو نگیر
یهو می بینی دیگه بهت توجه نمی کنم ها...

وقتی هوا سرده، تازه ارزش گرمی آفتاب رو می فهمیم

یادت باشه چند بار گفتم؟ حرفهای من همون جمله ایست که میشنوی، پشت پرده..چی؟... نداره..... آفرین

تجربه بزرگت کرده، اما وقتی دیدم روح کودکی درونت زنده ست، فهمیدم که باید بهت احترام بذارم،
تو بزرگتر از اونچه فکر می کنی هستی، چون هنوز کودکی

?

یکی فامیلشو عوض می کنه
یکی دماغشو عوض می کنه
یکی یه شبه زندگیشو عوض می کنه

اما اخلاقش؟

۰۴ آبان ۱۳۸۸

تقصير خودته

هيچ وقت ازت مطمئن نيستم
هميشه در مورد عکس العمل هات ترديد دارم
هميشه باهات با احتيط رفتار مي کنم

متاسفم
واسه همينه که نمي تونم دوستت داشته باشم

جمعه اول آبان هشتادو هشت


برنامه خانوادگي

اخلمد

جاي شما هزار تا خالي اينقدر خوش گذشت که نگو

آقا جون اجباری نیست که اونم همون کاری رو که تو دوست داری دوست داشته باشه
آخه اون یه آدم متفاوته

آهااااي ي ي فسقلي ي ي

وقتی بالا نشستی داری همرو کوچیک می بینی، بهشون می خندی، یادت باشه اونا هم دارن تورو کوچیک می بینن ها...

دوست آنست که؟

ناراحت بود بهش گفتم چی شده؟ نخواست بگه، چون نخواست، دیگه نپرسیدم
اما منم گفتم که بدونه:
ما دوست خنده نیستیم، لازم باشه با دوستمون گریه هم می کنیم.

۲۹ مهر ۱۳۸۸

وقتي کتاب مي خونم، بيسکوئيت هم مي خورم
خوب معلومه که وازه هارو نمي فهمم

هيچکس بازيگرها رو دوست نداره

خانم مکاسبی یه حرف خوبی می زد میگفت: هر چی تلاش کنی که آنچه دیگران میخوان باشی، خودتو بیشتر از دست میدی و یهو متوجه میشی که شدی یه بازیگر که دیگه خودشو یادش رفته

۲۶ مهر ۱۳۸۸


من پیروز می شم چون میخوام که پیروز بشم

تولدت مبارک
کی؟
صبر کن می گم همین جا

پاييز شد به به

پاييز دره جنگ
اين برگ بسيار زيبا رو آقاي بروغني پيدا کردن

چند بار یه حرفو بزنم بهت بنده من؟

دیروز وقتی به سرعت راه میرفتم چشمم به یه سنگ خورد که شکل قلب بود، شکلش نه، بلکه واقعا یه قلب بود، تعجب کردم، بلافاصله برگشتم که برش دارم، هرچی نگاه کردم چیزی پیدا نکردم، بفکر فرو رفتم، اما یادم رفت، چند ده متر بعد، دوباره همین اتفاق افتاد، دوباره برگشتم، اینبار هم چیزی پیدا نکردم، در حالی که شاید دو قدم ازش گذشته بودم.
اما نگذاشتم برسه به بار سوم، به خدا گفتم ااااااااهااا فهمیدم، چشم، و بعد هم جای شما خالی، حسابی با خودم خندیدم

باشه؟


ساناز می گفت ما ساده ایم، از سادگیمون سواستفاده می کنن
دوست من بیا پیمان ببندیم، ساده باشیم اما نگذاریم کسی ازمون سواستفاده کنه
باشه؟

فاتحان مهر

شنیدم دو نفر آرزو کردن، یکی اورست، یکی دماوند
هر دو به آرزوی زیباشون رسیدن
به نظر نفر دوم، آرزوی اورست بزرگتر از آرزوی دماوند بود، شاید حسرت می خورد، اما..
نفر دوم
یادت باشه، دیروز اورست همین جا زیر پات بود، با تمام عظمتش
آرزوت به جا، می دونم بزودی بهش می رسی، اما مگه همه قله ها باید هشت هزار متر ارتفاع داشته باشه؟

اين يه رازه هيييييس س س س

بضی وقتها همه حرفای خوبی رو که شنیدی، توی دلت نگه دار
هیچی نگو
مثل یه راز

۲۲ مهر ۱۳۸۸

الدوز یعنی ستاره
اونور دنیاست اما ستاره درخشانش توی چشمای همه دوستاشه
سلام الدوز
دلم برای تمام ستاره هایی که اونور دنیان تنگ می شه
سلام ستاره

۱۷ مهر ۱۳۸۸

گفتم که اين وبلاگ فقط مال من نيست

دوستان عزیز، هانیه هم وارد این وبلاگ شد، حالا تعداد زیادی دارن حرفاشون رو باهامون در میون میگذارن
هانیه- ساناز- مرتضی- بابا - مامان - بابا بزرگ - مامان بزرگ – ریحانه – حسین – مرمر – محمد – ایرج – مجید – رضا – پیروز – مجید – یاسمن – زهرا – مهدی – مجيد - لاله – فربد – علی – احسان و ... آدم بزرگها، کوچولو ها، شايد همه دنيا
تو هم بیا دوست جديد من، تو هم بيا

قدمتون روی چشم

جيليلينگ گ گ گ گ

یادت باشه، اون پری که یه چوب داره، که یه ستاره سرش میدرخشه، یهو ظاهر می شه، بنام خدا می گه، آرزوتو برآورده می کنه

خودتی

از دیدن خیلی ها خوشحال می شم
اما یه نفر منو دید، خندید

خدایا برای سپاس ملق بزنم می پذیری؟

اينکارو نکن

خواهش میکنم، بخاطر اینکه احتمال داره بهت بخندن، ازآرزوهای بامزه و قشنگت نگذر

يه روز با مزه

دیروز
یه جا رفتم، ازم نزدیک هزار تا پرسش بامزه کردن
یه کیک خوردم، که وسطش یه عالمه شکلات داشت، شکل عکس روش بود
با اسب رفتم برای بدرقه ساناز، که میرفتن کیسمار
پیمان گفت: گزارشتو که میخوندی، ته اتاق هیچکی نمیخندید
ساناز وسط همه خنده هاش، یاد من افتاد

۱۶ مهر ۱۳۸۸

ارادتمنديم

کسي ازم پرسيد استاد توي وبلاگت کيه؟
گفتم: هر کي که بهم چيزي ياد داده، که بتونم تو زندگي به کار ببندم
استاد هر کسي مي تونه باشه
حتي تو

۱۵ مهر ۱۳۸۸

آهاي ي ي خوب نگاه کن

"مراقب باش مغرور نشي"
هميشه همه چي واقعي نيست!
شايد بدون اينکه بدوني داري امتحان مي دي

۱۴ مهر ۱۳۸۸

چهار مرحله از یه قسمت از زندگی، البته نادرست

1- دوستت دارم، کارای بدت، برام جالبه
2- دوستت دارم، کارای بدت، برام تعب آوره
3- دوستت دارم، کارای بدتو دوست ندارم
4- دیگه دوستت ندارم

این درسته
دوستت دارم چون کارهای خوب میکنی

نا اميدي گناهه

ها؟ کي گفت اميدتو از دست بدي؟
نه باور نکن
شيطون بوده داره فريبت ميده

ورقه ها بالا

دیگه امتحان تموم شد
!

داستان زندگي

یه روز یه بچه کوچولو، رفت توی یه جنگل، جنگل بهش اخم کرد، میوه هاشو قایم کرد، بچه کوچولو گریه کرد.
بچه کوچولو بزرگ شد، رفت به جنگل، جنگل ازش ترسید، میوه هاشو قایم کرد، بچه کوچولوی بزرگ، دلش شکست.
مدتها گذشت، بچه کوچولوی بزرگ، پیر شد، رفت به همون جنگل، دید جنگلی در کار نیست، پرس و جو کرد، بهش گفتن: این جنگل اینقدر میوه هاشو از دیگران پنهان کرد که هیچ کدوم از میوه ها، حتی زمین نیافتادند تا دوباره رشد کنن و جنگل از بین رفت.

بچه کوچولوی بزرگ پیر، مثل بچه کوچولویی هاش گریه کرد.

تووقتی درباره من فکر می کنی، منو فراموش می کنی

این رسمشه؟

بهم حق بده
دروغ گفتی
نمی تونم دوستت داشته باشم

تو فقط مال من هستي؟؟؟؟؟!!!!!!!

گاهی وقتها یه کسایی، دوستت دارن، اونم خیلی
اما همین کسان، فقط تو رو برای خودشون دوست دارن، اونم خیلی
مراقب باش، دیگران رو بخاطر خود خواهیشون ازت نگیرن

مدتیه که می بینم نظر من براش مهم نیست، اما براش مهمه که نظرش برای من مهم باشه

می گی چیکارش کنم؟

۱۲ مهر ۱۳۸۸

سلام


اينم چهره حوض پر از ماهي ما

دستان پر برکت


مراقب کسانی باش که به تو کمک می کنن برای سود خودشون
چون امکان داره یه روز سودشون کمک نکردن به تو باشه

عکس يادگاري

عکس سیاه سفید می باشد به گیرنده هاتون دست نزنین

دیروز
جای شما خالی، رفتیم دوچرخه سواری، جشن اولین روز دوچرخه گروهمون بود، بسیار خوش گذشت، کلی خندیدیم، تعجب کردیم، غافلگیر شدیم، و ... دیروز خیلی خوب بود
امروز
دیروز گذشت، چی موند؟ یه خاطره طلایی و لذتبخش برای امروز



استاد میگفت:

زندگی مثل یخه برای مرد یخ فروش، که بهش گفتن یخ هات چی شد؟ گفت نخریدن، تموم شد.
بدو... بدو.... تا تموم نشده بدو که دیر نیست، حتی اگه صد سالته
...

مثل باد خودشو رسوند
همه دلهارو بدست آورد
کوله پشتی شو پر پر کرد
خوشحال و خندون برگشت

web page visitor counters
4-Star Hotel