از قديم رسم مي باشد که

معمولا اینجوری رسمه که
یه روزی دایی جانم برای پسرش از مامان و با با منو خواستگاری کرد، اما من جواب رد دادم. از اون روز به بعد دیگه خانواده داییم رو ندیدیم و پیش ما نیومدن، تا اینکه داییم به رحمت خدا رفت
یه روزی دایی جانم برای پسرش از مامان و با با منو خواستگاری کرد، اما من جواب رد دادم. از اون روز به بعد دیگه خانواده داییم رو ندیدیم و پیش ما نیومدن، تا اینکه داییم به رحمت خدا رفت
شنیدن جواب رد اینقدر سخته، که به خاطرش دوستی هاتون و خویشاوندی هاتونو بهم بزنین؟ یعنی ارزششو داشت؟
عمر کوتاهه، خیلی کوتاه، حواستون جمع باشه
راستی کسی از من پرسید چرا؟
راستی کسی از من پرسید چرا؟
1 نظر:
سلام.. به قهوه خونه بلاگفا خوش اومدی.. به رسم دیرین قهوه چی ها یه استکان چای دیشلمه قند پهلو برات آوردم تا نوش جان کنی و مشتری دائم قهوه خونه ما بشی...
ممنون از حضورت.. صفحه وبت خیلی آرامش بخشه.. تبریک به خاطر حسن انتخابت...
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی