عکس من
نام:
مکان: mashhad, Iran

۱۱ خرداد ۱۳۸۵

مدرسه کلاغها

با با می گه
کوچیک که بودیم عزیزجون (مامان بزرگم ) می گفت صبج شده، بلند شین، کلاغها دارن میرن مدرسه و وقتی غروب می شد می گفت: ببینین کلاغها دارن از مدرسه میان.. ببینین بچه ها، کلاغها ها هم دم غروب بر میگردن خونه هاشون
هیچ وقت ندیدم بابا وقت اذان صبح، خواب باشه و همیشه موقع رفت و برگشت کلاغها، لبخندش رو می بینم و می شنوم که می گه
بیا.. بیا.. ببین کلاغها دارن از مدرسه برمیگردن
خدا رحمتت کنه مادر بزرگ

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی

web page visitor counters
4-Star Hotel