عکس من
نام:
مکان: mashhad, Iran

۲۵ شهریور ۱۳۸۹

damavand

دماوند

دماوند یعنی وقتی پا گذاشتم توی دامنه اون، با خودم فکر کردم
اومدم چیزی رو ثابت کنم؟به کی؟ به کجا؟ قله مهمه؟
وقتی رفتم بالا، فکر کردم، فهمیدم هیچی مهم نیست
مهم اینه که دلم شاد شد
مهم فقط دلم بود
اینو خدا یادم داد، وقتی مغرور شدم به قله
دماوند یعنی
پیامبر باشی، ندای عشق سنگهای کوچولو پایین رو برسونی بالاو به قله یاد آوری کنی که هنوز عاشقت
هستن
دماوند یعنی
زندگی
به یه عنکبوت سلام کردم
دماوند یعنی
میگن هوا کمه، اما ما توی این هوای کم نفس کشیدیم، باندتر از جاهایی که هوا زیاده
دماوند یعنی
کوه تنهاست، گرچه بزرگ و قدرتمنده
دماوند یعنی
ابر ها زیر پات هستن، همونایی که قبلا بالای سرت بودن
دماوند یعنی
من، آفتاب، ابر، باد و صدای یا خدای محمد از دور دست
دماوند یعنی
لبخندت، یعنی تو، پدر بزرگ محسن، مامان کامی، بهروز، آقای حسینی، محمد، مجید، شهرزاد، آقای جعفری، آرش
دماوند یعنی
حتی آقای صفرزاده
ما زندگی کردیم، پنج روز با هم
دماوند یعنی
عشق من
یعنی جایی که خدا و من هر دو، به اونچه آفریده آفرین گفتیم
دماوند یعنی

سلام خدا

1 نظر:

Anonymous ناشناس گفت...

مهشید جون بهت تبریک میگم صعود به دماوند و منم خیلی دوست داشتم اون بالا با شماها بودم

سمانه

۱۱:۱۰ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی

web page visitor counters
4-Star Hotel