حکمتشو که نمي دوني
توی کوه، هی خار درخت های زرشک، لباسهای منو گیر می انداخت، یکی به تمسخر گفت: خیلی با این خارا درگیری دارین ها!!
بدون اینکه نگاهش کنم با خنده گفتم:
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
این همه خدا خوشی داد، حالا به یه ذره نا خوشیش صبر کنین.
بدون اینکه نگاهش کنم با خنده گفتم:
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
این همه خدا خوشی داد، حالا به یه ذره نا خوشیش صبر کنین.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی