عکس من
نام:
مکان: mashhad, Iran

۰۱ شهریور ۱۳۸۷

چند سال پیش

به مدت چند ماه، درهنرستانی، مشغول درس دادن شدم، نخستین باری که به کلاس رفتم، بسیار دستپاچه بودم، یه عینک گرد هم به چشم داشتم
وقتی وارد کلاس شدم و خودم رو به بچه ها که منو عجیب نگاه میکردن معرفی کردم، گچ رو برداشتم و روی تخته، عکس خودم رو کشیدم اینجوری


و بعد خندیدم و گفتم، این منم
از اون به بعد، هیچ کس وقتشو با کشیدن عکس من، به مسخره گی، تلف نکرد

بعد ها، جلوی بچه ها، روی پله ها، روپوشم رفت زیر پام و تپی خوردم زمین، همه با وحشت منو نگاه میکردن، با تعجب گفتم پس چرا نمی خندین؟ بچه ها گفتن یعنی بخندیم؟ گفتم بعله، بخندین دیگه
همه زدن زیر خنده، خودم هم حسابی خندیدم
دیگه هیچ کس منو غریبه ندید
( هنوز وفتی زنگ می زنن بهم، یاد اون موقع می افتیم و می خندیم)

آخر سال بود، کتاب رو دیر دادن، من با ناراحتی به بچه ها گفتم: بچه ها منو ببخشین، من این کتاب رو نخوندم و هنوز چیزی نمیدونم، یکی از بچه ها گفت: نه خانم نگران نباشین، مگه همیشه باید همه چیز رو بلد باشین؟

دیگه هیچ کس منو متفاوت ندید

هیچ کس نمی تونه آدمهایی رو که خودشون رو بی اشکال می دونن تحمل کنه
ما با کمبود هامون، با هم ارتباط برقرار می کنیم
تلاش نکنین که خودتون رو بی نقص نشون بدین

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی

web page visitor counters
4-Star Hotel