
یه دفعه رفتیم خونه یکی از دوستان، تلویزیون روشن بود و ماهواره در حال کار، انگار تازه خریده بودن، چون حواسشون نبود که مردم برای فوت مادرشون، و عید اولشون، دارن میان دیدن
خانومه خیلی با مزه شروع کرد به سخن گفتن در مورد ماهواره و .. ( ما هم در حال تعجب، از وضعیت کنونی ) که رسید به این جمله که، همه تازه به دوران رسیده های ماهواره ای، می گن ( تا حالا چند بار شنیدم ) "من میگذارم بچه هام، این هارو ببینن، که وقتی رفتن تو اجتماع، بدونن چیه، خراب نشن . منم لبخندی زدم و گفتم میشه یه چیزی بپرسم؟ با ژست گفت بله . گفتم حرف شما درست، اما اگه بچه ها تون اینها رو دیدن، بعد که رفتن تو اجتماع، دلشون خواست امتحان کنن، ببینن چه مزه ای داره چی؟
یهو انگار برق گرفتش، فوری حرفو عوض کرد
خانومه خیلی با مزه شروع کرد به سخن گفتن در مورد ماهواره و .. ( ما هم در حال تعجب، از وضعیت کنونی ) که رسید به این جمله که، همه تازه به دوران رسیده های ماهواره ای، می گن ( تا حالا چند بار شنیدم ) "من میگذارم بچه هام، این هارو ببینن، که وقتی رفتن تو اجتماع، بدونن چیه، خراب نشن . منم لبخندی زدم و گفتم میشه یه چیزی بپرسم؟ با ژست گفت بله . گفتم حرف شما درست، اما اگه بچه ها تون اینها رو دیدن، بعد که رفتن تو اجتماع، دلشون خواست امتحان کنن، ببینن چه مزه ای داره چی؟
یهو انگار برق گرفتش، فوری حرفو عوض کرد
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی