عکس من
نام:
مکان: mashhad, Iran

۱۴ دی ۱۳۸۶

دوست های به به


پدرم نماینده یه محصول خوشمزه، از تهران توی مشهد بود، یعنی ما برای همین به مشهد اومدیم
خلاصه اینکه، جاتون خالی، ما هر چند روز یه بار، کلی مهمون داشتیم، بچه ها اسم بابا رو گذاشته بودن عمو به به هی، مهمونا می یومدن، گردش می کردن، به به می خوردن و می رفتن
یه روز مثل روزایی که برای همه پیش می یاد، پدر بازنشسته شد
دیگه به به نبود، مهمون هم نبود، ما موندیم و بیابون و سالی یه بار مهمون، جالب اینجاست که حالا به اون دوست و آشنا ها می گیم چرا نمی یاین؟ می گن راهتون دوره ... ما کار داریم...و هزار بهانه


بارها خداوند رو سپاس گفتم، برای اینکه در جوانی، چیزهایی رو تجربه کردم که خیلی ها تا هشتاد سالگی هم تجربه نمی کنن
حالا ما خوشحال تر از قبل هستیم، چون کسانی که میان خونمون لا اقل دیگه برای به به نمیان

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی

web page visitor counters
4-Star Hotel